پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه

پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه

من یک زن هستم

نمی دانم ...

نمی دانم تا کی بایستی زندگی خودم را صرف ثابت کردن خودم بکنم

من یک زن هستم

هر کی می خواهد باور کند و هر کی نمی خواهد باور نکند

هر کی میخواهد باشد و هر کی نمی خواهد برود

ناراحتی دیگران چی ارزشی دارد هنگامیکه خودم دارم خسته می شوم

فقط آنهایی که می مانند مهم هستند

همین

مقصر ترنس بودنم کیست؟

مقصر ترنس بودنم  کیست؟

نمی دانم مادرم را مقصر ترنس بودنم بگیرم یا خدا را

پس از چندی پسر دنیا آوردن،

مادرم در آرزوی دختر بود که من به دنیا آمدم

ظاهرا رویای او فقط توانسته روح مرا عوض کند جسم از قافله جا ماند

پس یا او مقصر است یا خدا که ترنس را آفرید 

ترنسرا  افرید تا زجر بکشد ...

نمی دانم کی تمام خواهد شد ...


دلم گرفته

یه روزایی فکر می کنم همه چیز درست میشه

فکر می کنم که همه غمها دارن یواش یواش تموم میشن و شادی جایشو میگیره

از اون روزایی که حاضری همه چیزتو فدا کنی تا یه روز هم که شده اینجوری زندگی کنی

دلم پر از امید میشه

اما چه امیدی

خدایا این غمها کی از بین میرن

دلم گرفته

شبها تا دیر وقت اشک است و آهنگ

روزها هم تا بوغ سگ کار است و کار

هیچ دلخوشی ای نیست

......


کاش همه مردم ترنس بودن

کاش همه مردم ترنس بودن را تجربه می کردند

اونوقت ارزش جسم و روحشونو میدانستند

مرد و زن معنای بهتری پیدا می کرد

یه ترنس حریص نیست

جاه طلب نیست

دنبال جنگ و خونریزی هم نیست

فقط یه زندگی ساده را آرزو می کند

گذشته ها

امروز یاد گذشته ها خودم افتادم

یاد بچگی های خودم

یاد آن روزهایی که سریع از بچه ها جدا می شدم یه گوشه ای تنها می شدم و لباس خواهرمو یواشکی می پوشیدم

عشق دامن و روسری های رنگارنگ بودم

برای خودم دنیایی رنگارنگ داشتم

هیچ وقت نمی دونستم چرا؟

بعضی اوقات از خودم بیزار می شدم که اینجوریم ولی هیچ وقت نتونستم عشق لباسهای رنگارنگ و دخترانه بودن را ترک کنم

عین پدربزرگم که هرگز نتونست تریاک را ترک کنه

نه اینترنتی بود نه موبایلی و حتی تلفن هم نبود

آدم چجوری می تونست با خبر بشه که کیه

از آن زمان تا الان سالهای زیادی گذشت.