پروانه درونم کجاست

پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه
پروانه درونم کجاست

پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه

دوست دارم دختری سنگین و رنگین باشم


دوست دارم دختری سنگین و رنگین باشم 

اونقدر سنگین
که کسی جرات نداشته باشه به چشم چپ نگاهم کنه

و رنگینی ام

باید اونقدری باشه که وقتی رد میشم، همه گل‌گلیای از جاشون کنده شن 

و همه نانازها و جون ها جیغ و هورا بکشن
دختری رنگینی باشم که همین که پامو رو زمینِ خدا میزارم فرشته‌ها بهمدیگه بگن: مام پاشیم بریم اون لاک قشنگمونو بزنیم ...
یجوری رنگین و ترگل و ورگل باشم که وقتی هر کی میبینتم

تا عمر داره

رنگ موهام
رنگ‌ِ نگام
خنده‌هام 
لاکم
رنگِ چشام
و رنگِ صدام
یادش نره ...


اعتماد

اینجا نفس کشیدن چقدر سخت شده است
شب می خوابیم و به صبح امیدی نیست...
اینجا درد، تیتر اول روزنامه هاست و غم، موضوع اخبار و رسانه ها
و چقدر زمین آرزوی مرگ ما را در سر دارد و زمان بی رحم شده است. "اعتماد" الماس نادری شده در افسانه ها
به آهن و آجر اعتماد می کنیم به
دل ِآتش میزنیم، جانِ آتش نشان هایمان را می گیرد
به ریل و واگن ها اعتماد می کنیم مسافران را به مقصد نمی رساند
به زمین اعتماد می کنیم، زندگی را بر سرمان آوار می کند


دختر کوچولوی من

هفته دیگه دختری به دنیا میاد

تنها آرزوی من اینه که مثل من هرگز یک ترنس نباشه

عمری که من عذاب کشیدم را نمی خواهم اون بکشه

کوچولوی زیبای من!

امیدوارم بتوانم نقش پدر را برایت بازی کنم

تیر تهمت


خیلی وقتها خسته می شوم....

از ترنس بودنم...

دلم کمی آزادی می خواهد ...

نه اینکه بخواهم بخواهم لباس زنانه بپوشم ...

گرفتارم از برخی باورهای پوچ این جماعت ...

از این همه پنهان کاری خسته ام ...

دلم میخواهداز  تیر تهمت و توهین نترسم ...

رها کنم خودم را در آزادی ...



اما یک ترنس چه

گاهی دل آدم خیلی می گیره

به چیزهای ساده ای که دور و برش می بینه و ازش محروم شده

چیزهای ساده ای مثل لباس، روسری و کفش و ....

مرد باید مردانگی کنه و زن هم زنانگی 

اما یک ترنس چه؟!؟!